سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همسرم دوستت دارم

چهارشنبه 89/9/17 11:30 صبح| دنیای من، نسترن، عشق، بغض، حسرت، دخترم، خیانت، خاطره، سرنوشت، اشک، انتقام، اخرت، داستان، قصه، رمان، تلخ، عبرت، دختر شهر شلوغ، نفرت | نظر

حالا همه چیز گذشته حالا دیگر همه چیز ارام شده حالا دیگر 

 چشمانم می توانند اندکی استراحت کنند هرچند بعضی وقتها اوار خاطرات بر

سرم خراب می شود ولی دیگر تنها نیستم کسی در کنارم هست

 که دوستم دارد من را همین طور که هستم می خواهد حالا دیگر

نمیخواهد هر روز رنگ عوض کنم حالا دیگر نگران اینده نیستم .

حالا کسی را دارم که مرا می فهمد مرا حس می کند ومن هم دیوانه وار دوستش دارم.

حالا دیگر شبها خوابم می برد. حالا دیگر می دانم دارم نفس می کشم .

حالا زندگی را می فهمم وحس می کنم.

نسترن هم دارد بزرگ می شود خوب وخوش سرحال.

همیشه دلتنگی هایم را می نوشتم تا سبک شوم تا خالی شوم برای فردا.

حالا دیگر کسی را دارم که در کنارش ارام می شوم.

حالا به عشق او زندگی میکنم.

حالا من خودم را بهتر میتوانم بشناسم اراده ام را ایمانم را شخصیتم را دوباره به دست اورده ام.

از خدا متشکرم ارزو دارم همیشه در کنار هم سلامت باشیم.

اندکی تامل بد نیست درس از گذشته وتکرار نکردن اشتباهات.

حالا من ان جوان سرکش ده سال پیش نیستم . درسته که شکست خوردم در زندگی

ولی خودم نشکستم به عشق به امید اینکه انکه دندان دهد نان دهد..

از هیچ دوباره شروع کردم.

ممنونم از همسرعزیز ومهربانم که با وجود او دوباره زندگی برای من معنی پیدا کرد. 

میدونم که زندگی در کنار نسترن براش سخت ودشوار است وبه عشق من همه چیز را می سازد.

پنج ماه است که در کنار هم زندگی جدید را شروع کردیم. یک خانواده  با عشق به زندگی


پیوند‌ها

پیوند‌های روزانه